سلام چه خبر -وبی متفاوت ومتنوع و بروز
تاریخ : 18 / 11 / 1389برچسب:,
نویسنده : سروش
در روزگار قديم، پادشاهى سنگ بزرگى را كه در يك جاده اصلى قرار داد.. سپس در گوشه‌اى قايم شد تا ببيند چه كسى آن را از جلوى مسير بر مي‌دارد. برخى از بازرگانان ثروتمند با كالسكه‌هاى خود به كنار سنگ رسيدند، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند. بسيارى از آن‌ها نيز به شاه بد و بيراه گفتند كه چرا دستور نداده جاده را باز كنند. امّا هيچيك از آنان كارى به سنگ نداشتند...

سپس يك مرد روستايى با بار سبزيجات به نزديك سنگ رسيد. بارش را زمين گذاشت و شانه‌اش را زير سنگ قرار داد و سعى كرد كه سنگ را به كنار جاده هل دهد. او بعد از زور زدن‌ها و عرق ريختن‌هاى زياد بالاخره موفق شد. هنگامى كه سراغ بار سبزيجاتش رفت تا آن‌ها را بر دوش بگيرد و به راهش ادامه دهد متوجه شد كيسه‌اى زير آن سنگ در زمين فرو رفته است. كيسه را باز كرد پر از سكه‌هاى طلا بود و يادداشتى از جانب شاه كه اين سكه‌ها مال كسى است كه سنگ را از جاده كنار بزند. آن مرد روستايى چيزى را مي‌دانست كه بسيارى از ما نمي‌دانيم!

هر مانعى، فرصتى!

نظرات شما عزیزان:

ashkan
ساعت19:29---18 بهمن 1389
سلام دوست عزيز وب جالبي داري . خوشحال ميشم به منم يه سري بزني . موفق و پيروز باشينپاسخ:
پاسخ:hesam494.LoxBlog.Com با عنوان سلام چه خبر لینکم کن تا اتومات لینک شوی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
آخرین مطالب