اینجا تهران است؛ پایتخت رویاها و افسانههای واقعی. ساعت روی همان اعداد همیشگی چرخ میزند و هوا نیز همان هوای دودگرفته همیشگی است.
این گزارش را بخوانید
شما تا به حال زیاد در پایتخت چرخ زدهاید اما بدون تعارف هنوز خیلی نمیدانید كه زیر پوست این ابرشهر اتفاقاتی رخ میدهد كه هیچ ربطی به حرفهای روزمره ندارد. برای همین پیشنهاد میكنیم این گزارش را بخوانید. البته ما هم وضعمان بهتر از شما نیست. وقتی برای گزارش در خیابانهای شهر سر میخوریم، میبینیم از قافیه عقبتر هستیم و اینجا؛ یعنی در پایتخت دودهای رنگی، ویترینهایی وجود دارد كه رنگ چهره را عوض میكند. شاید بهتر باشد كه قبل از رسیدن به بطن گزارش این پرسش را مطرح كنیم كه آیا شما تا به حال شنیدهاید كه یك جفت كفش بیش از یك میلیون تومان قیمت داشته باشد یا فقط یك تیشرت را به قیمت ۲۰۰ هزار تومان به فروش برسانند. البته خیلی تعجب نكنید. این هنوز اول مسیر است. بهزودی این گزارش مسیر شما را به جایی از این شهر كج میكند كه یك كیف پول از ۳۵۰تا ۴۵۰ هزار تومان قیمت دارد. باور نمیكنید سری به پاساژ جامجم بزنید. این پاساژ درست مقابل سازمان صدا و سیما یا همان تلویزیون ملی قرار دارد؛ یعنی جایی كه مدیران دولتی روبهروی دوربین آن مینشینند و میگویند همه چیز خوب است و هیچ مشكلی در اقتصاد ایران وجود ندارد.
اما پاساژ جامجم از دور هم پیداست. وارد كه میشوی بوتیكها گوش تا گوش یك سالن بزرگ را پر كردهاند. برای تماشا بدون شك جای خوبی است ولی برای خرید پیشنهاد میكنیم كه هرگز به آنجا مراجعه نكنید. در این پاساژ ارزانترین كالا همان تیشرت است كه میتوان با قیمت ۲۰۰ هزار تومان خریداری كرد؛ البته اگر خوششانس باشید تیشرت صد هزار تومانی نیز در این پاساژ پیدا میشود ولی فروشندگان شما را از خرید آن بر حذر میدارند چون فروشندگان منصفی هستند و مشتریان خود را از خرید كالاهای بیكیفیت منع میكنند. كفش شاید گرانترین كالای این پاساژ باشد. هر جفت كفش در این پاساژ تا سه میلیون تومان هم قیمت دارد؛ البته كفش ۲۰۰ هزار تومانی نیز هرازگاهی در ویترین این پاساژ خودنمایی میكند ولی مشتریان این اجناس ظاهرا تمایلی برای خرید آن ندارند. یكی از فروشندگان این پاساژ میگوید: «مشتریان كفش در این پاساژ به طور میانگین كفشهایی بالاتر از یك و نیم تا دو میلیون تومان خریداری میكنند.» ارسلان كه حدود ۳۰ سال دارد، مقابل تعجب و پرسشهایی كه از سر حیرت مطرح میكنیم، میگوید: «این قیمتها خیلی هم بالا نیست و افراد زیادی هم متقاضی خرید این اجناس هستند.»
اما نكته كلیدی سخنان ارسلان این جمله بود: «اجناس ما، اجناس دیپلماتیك است. مشتریان اصلی ما نیز اغلب مدیران و صاحبان شركتهای بزرگ هستند. جوانانی هم كه برای خرید به این پاساژ میآیند، از خانوادههایی هستند كه شكل و شمایل دیپلماتیك دارند. هر كسی نباید برای خرید به این پاساژ بیاید چون اینجا جای هر كسی نیست.» سخنان ارسلان كار را مشكلتر میكند چون نمیتوان به سادگی تعریفی برای شكل و شمایل دولتی داد؛ البته بدون شك هر كسی كه توان مالی دارد، مجاز است كه از هر جا و با هر قیمت كالایی را خریداری كند. این گزارش نیز نفیكننده این ادعا نیست بلكه فقط پنجره را باز كرده است تا شما پایتخت را این بار از نمایی دیگر ببینید. در ضمن تا فراموش نشده است باید بنویسیم كه در این پاساژ شلوار جین هم وجود دارد منتها ارزانترین شلوار جین این پاساژ نرخی معادل ۴۵۰ هزار تومان دارد. كمربندهای امروزی نیز در این بازار ویترینهای متعددی را به خود اختصاص دادهاند. این كمربندها نیز زیر صد هزار تومان قیمت ندارند. اگر كمی دست را بیشتر در جیب كنید، میتوانید هر پیراهن را نیز در این بازار معادل حداقل ۲۰۰ هزار تومان خریداری كنید.
اینجا آخر خط است؛ ... صدای خنده
میگوید شما مرا سیاوش صدا كنید. ما هم او را سیاوش صدا میزنیم. به او میگوییم ما از پاساژ جامجم میآییم. میخندد و میگوید: «آنجا همچنین رونقی ندارد اما اینجا آخر دنیاست باید پولهای خود را بگذارید و بروید.» سیاوش با صدای بلند میخندد؛ البته حق با او بود. پاساژ مریم فرقی با آخر دنیا ندارد. وقتی در این بازار چرخ میزنی در این گمان فرو میروی كه قیمتها با تو شوخی دارند. هرچند پاساژ مریم كوچك است اما قیمتهای بزرگ و پر وزنی در آنجا شدهاند. در این بازار یك پیراهن مردانه حداقل ۸۰۰ هزار تومان قیمت دارد. فروشندگان همه یكصدا میگویند اجناسشان از بهترینهای دنیاست ولی به سختی میتوان این ادعا را باور كرد. شاید بزرگترین خصوصیت این بازار كوچك مشتریان آن باشند كه عجیبترین مشتریان دنیا هستند. سیاوش در مورد مشتریان خود میگفت: اكثر مشتریان من از جوانان متمول شهر هستند كه یا برای تفریح یا برای چشم و همچشمی از این بازار خرید میكنند.» به هر حال به نظر میرسد این هم حق این جوانان است كه به هر دلیل به این بازار بیایند حتی اگر ما باور نكنیم كه در جایی از این شهر شلوار پارچهای تا یك و نیم میلیون تومان قیمت دارد. در این بازار كفش زنان با مارك گوچی و مانگو و زارا نیز هر كدام با حداقل ۹۰۰ هزار تومان به فروش میرسند؛ البته كفشهای دو میلیون تومانی زنانه نیز در این بازار پیدا میشود. كیفهای زنانه نیز در این بازار
۸۰۰ الی ۸۵۰ هزار تومان قیمت دارند. فروشندگان كیف و كفش زنانه میگویند برخی افراد در این بازار فقط در یك پروژه خرید بیش از ۱۳ الی ۱۴ میلیون كیف و كفش یا البسه دیگر خریداری میكنند. شالهای مردانه شاید ارزانترین كالای این پاساژ باشد كه میتوان با ۱۸۰ هزار تومان صاحب یك شال شد.
اما كمی آنسوتر از پاساژ مریم، پاساژ محمودیه قرار دارد كه به قطب ساعتهای لوكس پایتخت مشهور است. از مریم كه در نوك بینی خیابان فرشته قرار دارد به پاساژ محمودیه میرویم؛ جایی كه در همان بدو ورود یكی از مشتریان مقابل پرسش ما گفت: «شما خریدار نیستید» و با لبخندی تلخ ما را به بیرون مغازه هدایت كرد. چارهای نبود جز اینكه ادامه لبخند او را به لبخند خود وصل كنیم. در اینجا زمان روی قیمتها ایستاده است. ساعت كمتر از یك میلیون و ۵۰۰ هزار تومان در این پاساژ پیدا نمیشود و ساعتهای تگ هویر و رولكس با قیمتهای ۴۰ میلیون تا ۱۷۰ میلیون تومان پشت ویترین خودنمایی میكنند. شاید كمی عجیب باشد، یاد بازار مسكن میافتیم، جایی كه در آن رویای خانهدار شدن سر به فلك میزند و به اندازه قیمت تنها یك ساعت ۴۰ میلیون تومان میتوان در آن صاحبخانه شد. به طور حتم جای گله نیست چون نمیدانیم به چه باید گله كرد و از چه باید سخن گفت. بالاخره این هم بخشی از شهر ماست. جایی كه در آن خط فقر یك میلیون تومان است و حداقل حقوق كارمندان و كارگرانش به ۴۰۰ هزار تومان نمیرسد ولی میشود ساعتهای رولكس ۱۷۰ میلیون تومان هم پیدا كرد.
باید به محل كار برگشت. دوباره از روبهروی پاساژ جامجم رد میشویم و از مقابل نردههای تلویزیون ملی عبور میكنیم. شاید همان لحظه یك مدیر اقتصادی به دوربینها میگوید: فاصله طبقاتی نداریم، شایعه نسازید.
نظرات شما عزیزان: